به گزارش وب سایت نود، اتفاقی که با همه کمی و کاستی‌هایش در نهایت رقم خورد و ورزشگاه آزادی در روز فینال آسیا شاهد حضور بانوانی بود که از جایگاه خبرنگاران یا روی سکوها چشم به مستطیل سبز آزادی و دیدار نماینده ایران دوخته بودند.

***
درست روز قبل از مسابقه، در ورزشگاه آزادی برای تحویل "آی دی کارت" هایی که توسط کنفدراسیون فوتبال آسیا صادر شده بود حاضر بودیم؛ خبرنگاران زن و مرد در کنار هم کارت ورود دریافت می کردند اما هیچکس نمی‌دانست فردا و در روز مهم فینال، آیا باز هم در روز عدم حضور نمایندگان AFC باز هم این درها برای ورود خبرنگاران زن باز می‌شوند؟ با همه اینها، با امید به اتفاقات خوب، منتظر روز حساس فینال آسیا ماندیم. برای زنانی که تا به حال به ورزشگاه نرفته‌اند، حتی حضور در محوطه بیرونی ورزشگاه که ماشین‌ها با پرچم‌های قرمز رنگ در حال تردد یا پیدا کردن جای پارک هستند هم جذاب و متفاوت است.
پرچم فروش‌ها بساط‌شان را پپهنکرده‌اند و البته که حسابی هم سرشان شلوغ است؛ ساندویچ و تخمه و چای هم ظاهرا پایه ثابت بساط های دم استادیوم هستند. نگاهشان که می‌کنی میبینی همه چیز برایشان در عادی‌ترین حالت ممکن است، اما آیا برای بانوان هم شرایط این چنین است؟ البته که نه!
از در غربی استادیوم، جایی که همیشه سر درش را در گزارش ها و برنامه‌های تلویزیونی دیده‌ایم یا نهایتا از خیابان روبروییش رد شده‌ایم که میخواهیم وارد شویم با تابلوی ایست مواجه می شویم. ظاهرا خان اول همین قدم گذاشتن به داخل مجموعه از همین در بزرگ ورزشگاه آزادی است. ماموری که آنجا ایستاده می‌گوید: از این در اجازه ورود هیچ خانمی را نمی دهیم، بروید هتل المپیک. هتلی که در چند قدمی ورزشگاه است.
دوباره از مسیر بساط فروش فلافل و تخمه و چای و پرچم فروش‌ها به سمت هتل المپیک می‌رویم؛ درست است؛ اینجا حداقل 70 خانم هستند که با پرچم و بوق کلاه پشت در هستند و در حال چانه زدن برای ورود با ماموری هستند که فقط هواداران خانمی را راه می دهد که بلیت دارند. با ارائه آی دی کارت AFC از خان اول رد می شویم. داخل محوطه اما خیلی شلوغ نیست. به سمت اتوبوس هایی که می رویم که صف کشیده اند و درست مقابل شان هم زنانی که هوادار هستند و از طریق وزارت ورزش برای این بازی بلیت دریافت کرده اند و حالا منتظر چک شدن بلیت هایشان برای ورود هستند ایستاده اند. ظاهرا از 9 صبح اینجا هستند و کلافگی را می شود از صورت‌هایشان خواند.


این خان را هم با ارائه کارت خبرنگاری رد می کنیم اما هنوز به هوادارانی فکر میکنیم که با التماس پشت در ورودی مجموعه منتظر بودند و امیدوار به اینکه بتوانند جزو این بانوان گزینشی قرار بگیرند.
با کمی پیاده روی به خیابان اصلی منتهی به ورزشگاه میرسیم، مردها قدم زنان با پرچم‌هایی در دست در دسته‌های چندنفری در حال رفتن به سمت ورزشگاه هستند. آنقدر ذوق زده هستیم که دوست داریم از همه چیز عکس بگیریم.
مشخص است که خان‌های سخت تر برای ورود تازه از اینجا آغاز می شوند. گارد آهنی که وسط خیابان کشیده‌اند تنها برای مردان کنار می‌رود و وقتی نوبت ما می‌شود فقط یک جمله می شنویم؛ "ورود بانوان از اینجا ممنوع است، بروید از تونل وارد شوید" جالب اینجاست که تونل برای آنها واژه آشنایی است اما برای ما که روبرویمان ورزشگاه را می‌بینیم و پشت سرمان درب ورودی مجموعه، گمراه کننده است. می‌پرسیم تونل کجاست؟ می‌گویند پشت محوطه دوچرخه‌سواری. می‌گویم:"خب محوطه دوچرخه سواری کجاست؟" می‌گویند:" کنار پارکینگ." و خب نیازی نیست بگوییم که حتی نمی‌دانستیم پارکینگ کجاست. آخر بار اولی است که وارد این مجموعه بزرگ شده ایم. با راهنمایی از ماموران به سمت تونل می رویم. مسیر را ادامه می دهیم و خوشحال از دیدن اتوبوس‌هایی که بانوان قرار بود با آنها به ورزشگاه بیاییند به سمت ورودی سکو می رویم اما مامور خوش برخوردی که آنجاست می گوید خبرنگاران نمی توانند از این در وارد شوند. بروید درب "الله". گیج و گنگ که نگاهش می کنیم متوجه می شود مسیر را بلد نیستیم پس با راهنمایی او متوجه می شویم دوباره باید یک دور دیگر بزنیم و به درب اصلی برسیم، جایی که روز قبل آی دی کارت هایمان را از نمایندگان AFC دریافت کرده بودیم.

امروز اما اینجا خیابان را به صورت افقی بسته اند و جز ماشین های فدراسیون و وزارت و AFC کسی حق ورود ندارد. به محض اینکه رسیدیم نگاهمان متوجه هوادار خانمی می شود که با کلاه و کاپشن و ظاهری پسرانه از گیت های قبلی گذشته اما اینجا، ماموران شناسایی‌اش کرده اند و حالا در گوشه‌ای منتظر است او را به پلیس بانوان تحویل دهند.
مشخص است برای عبور از این گیت کار سخت‌تری پیش رو داریم؛ ماموران بیشتر هستند و مسئول‌شان که ظاهرا خسته و کلافه از کار سخت امروز است برخورد خوبی ندارد و با بی حوصلگی گیت را می بندد و می گوید نمی‌گذارم رد شوید، تمام! با هماهنگی با یکی از همکاران که داخل مجوعه است در نهایت با خواهش و بعد هماهنگی برای ورودمان و انتظار حدود نیم ساعت اجازه تردد پیدا می کنیم. با این‌حال ظاهرا ساز و کار درستی برای ورود خبرنگاران زن تدارک دیده نشده. خان بعدی که سخت ترین بود را اما با ناامیدی بیشتر و در نهایت وساطت عضو ایرانی کنفدراسیون فوتبال آسیا و در نهایت هماهنگی ناظر AFC رد می کنیم و وارد مجموعه ای می شویم که سالهاست آرزوی حضور در آن را داریم. همه جا پر از هوادار است با صورت های قرمز و پرچم های ریز و درشت. با تعجب نگاهمان می کنند اما وقتی به در ورودی میرسیم با احترام اجازه می دهند اول بانوان وارد شوند. آخرین گیت را که رد می کنیم دیگر خوشحال هستیم، دیگر مانعی جلوی پایمان نخواهد بود و می توانیم مستقیم به جایگاه خبرنگاران برویم. اما درست از راهرویی کم نور که رد می شویم صدای بوق ها، همهمه‌ای که معلوم نیست دقیقا چه می گویند و در نهایت یک دالان و یک زمین سبز باعث می شود درجایمان میخکوب شویم؛ خودش است... مستطیل سبز آزادی. مردها بی تفاوت می روند و می‌آیند اما ما محو تماشای این منظره شده ایم. منظره‌ای که شبیه فیلم هاست، شبیه یک خواب. جلوتر می رویم و میخکوب می شویم، اینجا، درست در ورودی جایگاه خبرنگاران مقابل چشمانمان 100 هزار تماشاگر هستند و مستطیل خوش رنگ زمین و مردانی که در تدارک بخش های مختلفی هستند. به چشممان سکوهای آزادی، خیلی ترسناک‌تر از آنچه در تصاویر تلویزیونی می بینیم می آید. ما محو تماشای این ابهت و دیگ خروشان پرهوادار می شویم و درست مقابل مان جایی که هواداران هستند، به ما زل زده اند که به عنوان اولین زنان ایرانی برای این بازی وارد ورزشگاه شده‌ایم. ما اما خوشحالیم و هنوز مبهوت این همه ابهت و هیاهو...

***
چندساعتی را باید برای شروع بازی در جایگاه بگذرانیم. پیگیر که می شویم می‌گویند قرار است 5 دستگاه اتوبوسی که بانوان با آن به سکوی تدارک دیده شده برایشان می آیند، پشت تونل همان سکو قرار بگیرند تا بعد از بازرسی بانوان وارد مجموعه شوند. دو ساعتی قبل از بازی بالاخره این اتفاق می افتد. در حالی که تماشاگران بنابه خواسته مسئول کانون هواداران باشگاه پرسپولیس بیشتر ساکت هستند و انرژی شان را برای زمان بازی گذاشته اند ناگهان صدای کرکننده بوق ها به هوا می رود. تشویق بی امان و پرسروصدایشان خبر از اتفاق مهمی می دهد. بله درست است؛ ورودی سکوی بانوان باز می شود و حدود 200 هوادار زن با ذوق و شوق غیرقابل وصفی به سمت صندلی های پایینی می دوند. تماشاچیان آزادی را به لرزه درآورده اند و به احترام زنان هوادار ایستاده اند، عکاسان با دوربین‌هایشان از پشت دروازه می‌دوند تا شکار عکسهای حضور تاریخی زنان در آزادی را از دست ندهند. حس و حال عجیبی است؛ زن و مرد در کنار هم به حمایت از نماینده ایران آمده‌اند و جمعیت یکصدا در حال تشویق هستند.
تمام سهم شان تنها یک سکو از ورزشگاه بزرگ آزادی است اما چنان شور و شوق دارند که در هیچ جمله‌ای توصیف نمی‌شود. بوق می زنند، پرچم هایشان را تکان می دهند، انواع و اقسام سلفی ها و عکس های دسته جمعی را می گیرند و فارغ از هیاهوی فوتبال، چنان شاد هستند از تحقق رویای حضورشان که سر از پا نمی شناسند.


دقایق به سرعت می گذرند و آنها پر از انرژی تیمشان را تشویق می کنند. پیگیر می شویم که آیا همه‌شان فوتبالی هستند؟ و متاسفانه می شنویم که بعضا نه و دلگیر می شویم از اینکه چرا اصلا باید این انتخاب های گزینشی وجود داشته باشند. لحظاتی بعد، درست قبل از آغاز مراسم رسمی بازی اینفانتینو وارد ورزشگاه می شود و جالب است که در بدو ورود سراغ زنان را می گیرد. سکوی آنها را به او نشان می دهند اما ظاهرا می خواهد از نزدیک تر این حضور تاریخی آنها را شاهد باشد. او را به سمت ضلع شرقی می برند و مقابل سکوی هواداران زن برایشان دست تکان می دهد و خوشحال است که بالاخره بعد از حضور سال گذشته‌اش در ایران برای تماشای دربی، این بار زنان را هرچند کم تعداد، در کنار مردان فوتبالدوست می بیند.

***
در جریان بازی، مدام نگاهم به سکوی بانوان است؛ نگاهشان زل‌زده به مستطیل آزادی است و پابه پای مردان تیم را تشویق می کنند. می‌دانم همگی‌مان حس تجربه کردن یک خواب را داشتیم، مدام فکر می کردم آخرسر آنها که پشت در بودند اجازه ورود پیدا کردند؟ آنها که نیستند االان با شنیدن و خواندن اخبار چه حسی دارند؟بالاخره روزی می رسد که زنان هم مجوز حضور در مسابقات فوتبال دلخواهشان را داشته باشند؟ روزی میرسد که سهمیه زنان مساوی مردان باشد؟

***
داخل جایگاه خبرنگاران ما هم درست به مانند هواداران زن، ذوق‌زده از حضور در آزادی مدام عکس میگیرم، از آقایان میپرسیم آن سکو شماره چند است؟ این راهرو به کجا می‌رود؟ کنجکاوی از سرو صورت‌مان می‌بارد؛ هزار بار این ورزشگاه را از تلویزیون دیده ایم اما انگار دوست داریم وقتی کسی می گوید جایگاه شماره فلان مختص دوآتیشه هاست ما هم بدانیم دوآتیشه ها کجا می نشینند یا آبخوری و سرویس بهداشتی کجاهاست.

اما ظاهرا همکاران آقا هم به اندازه ما از حضور زنان خبرنگار خوشحال هستند؛ مدام می گویند همیشه به حضور... جالب تر اینکه حتی برای تهیه مصاحبه و گزارش از حضور زنان در ورزشگاه به سراغمان می آیند. سوال‌ها البته سخت نیستند، حس تان از حضور قانونی در ورزشگاه چیست؟ فکر می کردید این اتفاق بیفتد؟ اما سوال سخت در پایان مصاحبه پرسیده می شود؛ فکر می کنید به زودی همه زنان فوتبالدوست می توانند به راحتی با تهیه بلیت به ورزشگاه بیایند؟

برانکو در همین زمینه در کنفرانس مطبوعاتی گفت:حدود چهار سال است در پرسپولیس هستم. هر روز در شهر با خانم هایی روبرو می شوم که کاملا به فوتبال علاقمند هستند. خیلی خوشحالم امروز خانم ها در چنین جوی حضور داشتند. از همه چیز مهم تر اینکه کوچکترین حادثه و مشکلی در این زمینه پیش نیامد. اطمینان دارم که مسئولان راه حلی برای این روش پیدا می کنند. و سیدجلال حسینی می گوید: کاش این راه ادامه داشته باشد. کاش...

زهرا علیئی